۱۳۸۲ اسفند ۱۱, دوشنبه

هوای تازه را تقسيم کرديم و نمرديم


ديروز....عزيز يک تنگ خوشکل بلور خريد که از سرخی شروع ميشه و به دهانه که ميرسه شفاف ميشه، با نقش برجسته ی چند ماهی.خود تنگ کافی بود برای باور بهار.

امروز سه تا ماهی کوچولو خريدم که طلايی و قرمزند با باله های بسيار رويايی. انگار سه تا پری دريايی را انداختيم توی تنگ بلور.و هی قربون صدقشون ميرم منتها مدل خودم با فحش ! چقدر ميشه خوشحال بود و آرام و عاشق. حتی اگه فردا باز اضطراب دقايق ثانيه ها رو خفه کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر