ميپرسی چرا صدايت غريبه است؟ خوب نيستي؟ بايد باشی مخصوصن اين روزها .
حالم بد نيست . صدايم توان شادمانی ندارد. اين همان وزنی است که سخت به دست می آيد. همان وزنی که کلی در پی اش دويديم و حالا براين جسم نحيف لاغر بد جوری سنگينی ميکند.اين همان وزنی است که آدم را بی تفاوت ميکند. حتی تو را غريبه ميبيند بسکه آشنا ها آمدند به تماشا و رفتند.
حالم بد نيست . موزه تعطيل است و من از موناليزای آويزان هم روزهای بيشتری است که ايستاده ام.
راستی موناليزا شبها در تاريکی تنهايی لوور چه ميکند؟ ميگويند اين خنده ی غريب روزهای اول تبسم شاد دخترکی بود که دوست داشت تماشا شود. حتی اگر خود لئوناردو باشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر